زندگی یک روستایی

زندگی من به عنوان یک روستایی

زندگی یک روستایی

زندگی من به عنوان یک روستایی

۱۶ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

برادرم برای دخترش یه کامپیوتر خریده بودروشن میشد ولی تصویرش نمیومد زنگ زدن رفتم

سه تا کارت گرافیک روش داده بودن .از شانس بدش کارت گرافیک ها همه خراب. بگو هاردش چقد بود 80گیگ خخخخ

هرکاری کردیم نشد. اونم برای درس هاش گرفته براش گفتم بره کارت گرافیک بگیره بندازه روش همین تورمونده


Image result for ‫کارت گرافیک‬‎

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۷ ، ۱۱:۱۶
حسین مضعفری


عقاب

امروز توصحرا بایه دوستم نشسته بودیم که دیدیم چند تا کلاغ دوریه عقابو گرفتن نوکش میزنن نمیدونم چش شده بود

که نمیتونست از خودش دفا کنه رفتیم سمتش پرید کلاغام تو اسمون نوک میزدن تا200متر اونطرف طر نشست کلاغا ولش نمیکردن دوستم

اروم اروم بهش نزدیک شد انگار کلاغا نفسشو بریده بودن نمیتونست بپره دوستم دنبالش کردو گرفتش


اوردیم دیدیم یه انگوشت نداره پنجه دوستم برد خونشون ببینه چشه

انشالله خوب بشه برش میگردونیم جای که بود




یه چندتا عکسم ازش گرفتم




تو صحرا طرف ما هستن بیشتر تابستونا تو آسمونن




۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۷:۴۶
حسین مضعفری

یادش بخیر قبلاناکه هرکسی تو خونش حموم نداشت.میرفتن حموم روستا صبحا زنانه بود بعدظهرا مردونه.بعدبغلش مردونه ساختن

تا وارد حموم میشدی یه دوش میگرفتی میومدی پشت مردومو کیسه میکشیدی اونام میومدن برای تشکر پشت تورو کیسه میکشیدن

نرخشم 1000تومن بودبعد هموم .چقدپدرم منو بزور میبرد هموم بچه بودم فرار میکردم که حموم نرم خخخخخخخ میرفتم بازی گوشی

چقد پشت پدرمو کیسه کشیدم.2ساعت میموند هموم من درمیرفتمو میگفتم مقش دارم

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۸:۳۵
حسین مضعفری

این روزا حسابی بارون میبارتوروستا همه جای کوچه شده گل_امسال جوب کشی محله مارو تموم کردن شاید سال اینده اسفالت بکشن.شورا دهیار روستا بعد بیست سال بفکر محله ما افتادنو هزینه کردن .بیشتر به ورودی روستا احمیت میدن

بعضی وقتا که بوجه خوریشون تموم میشه بفکر درست کردن روستا میفتن

قبلا حتی ابم از شیرا نمیومد مردوم کوچ میکردن شهر تا یه چاه زدن تو صحرا ابشو کشیدن به روستا

خدارو شکر الان خوبه .میرفتی حموم از دوش اب نمیومد. باید میرفتی حمام عمومی روستا

پشت مردمو کیسه میکشیدی الان با خوب شدن فشار اب حموم روستارو جم کردن

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۷ ، ۱۸:۳۴
حسین مضعفری

امروز97/9/11سرصبح وایسادبودم کوچه دم درمون دیدم دوتا ماشین معمورتو روستا رفتن سراغ یه مواد فروش تا بگیرن ببرنش همین تور وایساد بودم ک دیدم دارن میان از کوچه ما ردشن منم داخل اولی رو نگاه میکردببینم موادفروشو گرفتن تو اولی نبود دومیم نگاه کردم نبودتو هرماشین 5تا معموربود همشون منونگاه میکردن منم اونارو خخخخخ. گفتم الان به من گیرمیدن10تا معمور اومده یه موادفروش بچه رو ببره 2بارم بردنش باز تو دوهفته دراومده

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۵:۱۷
حسین مضعفری

شغل من نانوایه توروستا البته تا چند وقت پیش نون میپختم. که از کار بیکارشدم .چیشد بیکار شدم؟یه مریضی داشتم میخاستم برم شهرستان ازمایش بدم به صاحب نانوا گفتم مرخصی رد کنه یه روز یه شاطر دیگه بیاره که برم ازمایش بدم

مرخصی همانا بیکار شدنم همانایه نفراومد بجام که ازمن پایین تر مزدمیخاست نانوا صاحب اونو به من ترجیح داد

بیماریم چی بود؟یبوست .که نه دکتر از رو ازمایشها فهمید چیه دردم نه کسی .که خوم کشف کردم .بایه کره بادام زمینی بیماریمو خوب کردم بعد اون همه دوا دکترخخخخخ


http://bayanbox.ir/view/7226461514090774143/nan.jpg

حالا شاطر لواش خاست کسی خبرم کنید

14 ساله شاطرم

خخخخ


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۹:۰۹
حسین مضعفری


خاطری کاشت سیر

امروز1397/9/7 رفته بودم برای کاشت سیرچند نفرم بودن تاهالا کاشت سیرو ندید بودم چنتذتام کشاورز بودن جالبه ازشون میپرسم سیرو چتور میکارن
هیچ کدوم نمیدونستن خخخخخخ کشاورز ندونه چتور سیر میکارن خخخخخ یه پیرمرد بودسرخود گفت اینتوریه ماهم کاشتیم رفت صاحبش نبود اصلا
حالا معلوم نیست چند ماه دیگه چتور سیری دربیاد

http://bayanbox.ir/view/5303563938094813945/sir.jpg
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۷ ، ۱۷:۳۹
حسین مضعفری

خاطرگودال بزرگ

این عکس پایینی که میبینید جلوی درمونه اون علامته زرد ؟اونجا یه چاله بزرگ بود 1000*800طول عرض بود که پرش کردن تابستون

یادم میاد وقتی بارون میومد پر میشد ماهم یه وان بزرگ داشتیم که مینداختیم توش بجای قایق ازش استفاده میکردیم

زمستوناهم که برف میبارید میرفتیمو سورسوره سواری از لبه چاله بچهای روستا جم میشودنو سور میخوردن

وقتیم که عید میشود تو اون گودال آتیش روشن میکردیم شبای عید آتیش بازی


این عکس پایین رو ازآرشیوقدیمی پیدا کردم کیفیتش پایینه

هنوز پرش نکرده بودن .بارون باریده پراب شده


۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۰
حسین مضعفری

خاطرآشنای روستای باکامپیوتر

خیلی طولانیه ولی خلاصه میکنم

چیشودک من روستای با کامپیوتر اشنا شدم .یادم میاداز یکی طلب داشتم اونم نداشت که بد بهم پیشنهادکرد ک کامپیوترشوبهم بد

درقبال طلبم منم قبول کردم پسر دایم داشتو بلد بود یه شب نشستو 4ساعت باسم آموش داد استارت خوردم البته فقط کپی کردنشو یاد گرفتم خخخخخخ بعدها هروز ویندوز خراب میکردمو .روی متورسیکلت میکشیدمش به شهرستان تا درستش کنن خلاصه تا 2ماه کارم این بودتاراه بیفتم


بعدها متصل شدن به اینترنت رو یاد گرفتم ازطریق اینترنت کامپیوتر رو یاد گرفتم ویندوز نصب کردنو یادش بخیرسال1391بود

ویندوز xp ویندوز7.8.10

حالا  شدم توروستا مخ کامپیوتر تعریف از خود نباشه .هیچی نمیدونم درحدی ک مشکلات کامپیوتر خودمو حل کنم خخخخ


بیشتر انیمیشن سازی کوتاه میکنم

http://bayanbox.ir/view/7285405626751965382/kamputer.jpg


۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۰۰
حسین مضعفری

تفریح یک روستای

تفریح یه روستای چه تور میتونه باشه .جوناتفریح شون اینه که با متور تو کوچه پس کوچه ها دور بزنن

یا تو اینستا گرام-بعضی وقتام که دوره هم جم میشن تو صحرا مثل شهر نیست که پارک بری یا شهر بازی یا دوری تو بازار بزنی

تابستون سر مزرعه مزرعه که تموم شد یه عد میخابن زمستونو یه عدمیرن شره باسه کار

بیشتر جونا با تلگرام اینستا گرام گزر وقت میکنن اوقات میگزرونن


حالا خوبه ما از بقیه روستا ها جلوتریم منظوری ندارم درواقه به امکانات اشاره کردم

من خودمو با وبلاگ نوشتن سرگرم میکنم این تنها چیزیکه دل خوشم میکنه

 منمو یه کیبرد

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۳:۵۵
حسین مضعفری